خبر + تحلیل
امروز مشخص میشود
خوشبختان دمپایی بهپا ، شوربختان پوتینپوش
همای استخدام بر دوش 1275 نفر از 30 هزار و 804 شرکتکننده در آزمون استخدامی استان اصفهان
مجید رفیعی
امروز تکلیف 1275 جفت دمپایی و بیش از 30 هزار جفت پوتین نوکآهنی مشخص
میشود تا بر پای چه کسانی سرنوشت یک عمر زندگیاشان را رقم زند.
30 هزار و 804 نفر در حوزههای مختلف آزمون استخدامی استان اصفهان به رقابت
میپردازند تا 1275 نفر از این تعداد روانه دستگاههای دولتی شوند.
این گونه است که همای سعادت «استخدام» بعد از طی شدن پروسه استخدام اعم از آزمون و مصاحبه و گزینش بر دوششان قرار خواهد گرفت و بلافاصله به کفشفروشی خواهند رفت تا با خرید یک جفت دمپایی اداری چون کشتی آرامش برای تردد در اتاقها و راهروهای اداره بر آن آرام گیرند.
اینان آماده خواهند شد تا روزی دو وعده چای برایشان سرو شود و اگر ارباب رجوعی به سراغشان رفت با یک نظر چون نگاه عاقل اندر سفیه او را برانند و زیرلب با خود بگویند این قصه سری دراز دارد.
ساعتهای زیادی از وقت این نور چشمان پشت میز و زیر کولر گازی در اتاقهایشان صرف هماندیشی اوضاع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مملکت خواهد شد و همواره گلهمند خواهند بود چرا دولت حقشان را نمیدهد و این حقوق مرتب آخر ماه و سایر مزایا و تسهیلات و سالن اختصاصی ورزشی و غیر و ذالک کفاف یک زندگی بخور و نمیرشان را نمیدهد.
شخصیت در وجوشان معنی میشود. کت و شلوار اتوزده، چک معتبر کارمندی، ماشین سواری و یک خانه جمع و جور و مرتب که البته همه اینها در چارچوب حقوق مشخص و ثابتشان نه یک ریال بیش نه یک ریال کم در همان روز اول کاری قابل تصور است و شکی در آن نیست و به محض خوردن مهر اشتغال؛ خدا هم نعوذبالله نمیتواند خللی بر آن وارد کند.
نمونه زنده و نزدیک آن قصهای است که یکی از دوستان فرهنگی برایم تعریف کرد. او گفت در زمانی پیش، رئیس آموزش و پرورش کاشان با یک آبدارچی در اداره تحت امر مشکل پیدا کرد. آسمان و زمین را به هم دوخت ولی نتوانست از دست حریف خلاص شود و کوچکترین خدشهای بر جایگاه شغلی آبدارچی وارد نیامد.
اما مرز خوشبختی و شوربختی یک «سوال» است. ممکن است یکی تاریخ آزاد شدن خرمشهر را بداند و دیگری نداند و معیارهایی اینچنینی. شاید چیزی شبیه به پُر و پوچ کردن یا شیر و خط کردن.
از آن روی سکه هم بشنوید. انبوه گردنهای کج، سرها به زیر، انسانهای خالی شده از شخصیت و هر روز در صف اشتغال این کارخانه و آن کارخانه. «فوق لیسانس فلان رشتهام. درخواست کار دارم.» و صفحة سفیدی که پیش رویشان قرار میگیرد تا زیر آن را امضاء کند و در نهایت کار در کنار کورههای داغ بحران بیکاری. با این وجود کمی هم از تاریخچه قانون استخدام بشنوید.
«22 آذر 1301 هجری خورشیدی، ایران دارای نخستین قانون استخدام شد. این قانون که از همان زمان به بعد بارها به عناوین «استعماری»، تحمیلی، «زیان آور» و ... مورد انتقاد قرار گرفته ویژه موسسات دولتی است و برغم ادامه انتقادها و به وجود آوردن یک طبقه «پشت میز نشین»، یک بوروکراسی پیچیده و در بعضی ادوار فساد اداری پایه قوانین بعدی و از جمله قانون استخدام سال 1345 هجری خورشیدی قرار گرفته است.
عیب بزرگ این قانون منحصر به فرد در دنیا! که در کشورهای دیگر نظیر آن یافت نمی شود دادن عنوان استخدام رسمی به یک طبقه از کارمندان (در برابر پیمانی، روزمزد و دستمزدی و جدا کردن کارمند از کارگر) و سپس ترفیع خودکار سنواتی و دادن گروه و پایه و امتیازات دیگر است. به عبارت دیگر ، مزد کارمند تازه کار که کار مشخصی را انجام می دهد به مراتب کمتر از کارمندی است که چند سال پیش ازاو استخدام شده و همان کار را انجام می دهد!. چرا؟. این چرا در طول 90 سال گذشته بی پاسخ مانده است.
دولتهای وقت بدون توجه به حق عموم مردم به برخورداری از یک نظام بازنشستگی جامع و از کار افتادگی ، این مزایا را به کارمندان دولت دادند و آنان را عملا ارباب مردم کردند و به صورت یک طبقه متمایز از دیگران درآوردند. همین امنیت شغلی ، بدون تنبیه و مجازات ، باعث هجوم مردم به استخدام شدن در دوایر دولتی و گرفتن مدارک تحصیلی بی نتیجه جهت ارتقاء و ... شده است.
این سئوال هم هنوز بی پاسخ مانده است که چرا مستشاران خارجی امور استخدامی ایران در صدد اصلاح این وضعیت و دست کم پیاده کردن مقررات کشور خود در ایران بر نیامده بودند . همین مقررات استخدامی پیچیده و غیر علمی ایران یکی از عوامل بوروکراسی بد و عقب ماندگی وطن ماست.
دولتهای وقت معلوم نیست که به چه دلایلی از تجربه درخشان و مهم آیین نامه استخدام برای انتشارات و رادیو در زمان نصرت الله معینیان که پایه را بر دستمزد روزانه و انجام به میزان معین گذارده بود استفاده نکردند . این قاعده سبب شده بود که انتشارات و رادیو با حداقل کارمند بهترین تولید را داشته باشد .
قانون استخدام کار گری ایران هم که تاکنون بر حسب شرایط ، نه مبنای علمی ، بارها اصلاح شده است بمانند سایر کشورها ، خدمتی به کل جامعه نیست .
در دهه های گذشته صدها بار به دولتهای وقت تاکید شده بود که درست نیست هزینه های اداری ایران از جمله حقوق کارمندان و مستمری بازنشستگان ازدرآمد نفت ( دلارهای نفتی ) که منطقا ویژه سرمایه گذاری و عمران است پرداخت شود که این توصیه لازم با بی اعتنایی رو به رو شده است. هزینه های عادی کشور باید از محل مالیات ها تامین شود.»(1)
گفته میشود سرنوشت هرکسی روز ازل بر پیشانیاش حک شده است ولی گویا امروز کف پاهای آدمهاست که تعیین کننده است. خوشبختان کِشکِش کُن و دمپایی بهپا و شوربختان پوتین پوش
1- دکتر نوشیروان کیهانیزاده
از وبلاگتون خوشم اومده نظرتون در مورد تبادل لینک چیه